تک بیتی، دوبیتی، رباعی های ناب-یا مولا علی

 

اللَّـهُـمَّ صَلِّ عَـلَی اَمِیـرِالمُؤمِنِیـنَ عَلِیِّ بـنِ اَبِـی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّـهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ
وَ مُـستَودَعِ عِلمِـهِ وَ مَوضِـعِ سِـرِّهِ وَ بَـابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ
وَ خَلِفَتِهِ فِـی اُمَّتِـهِ وَ مُفَرِّجِ الکُروُبِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَةِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلتَهُ
مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی

***

اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست

گنجایش بحر در سبو ممکن نیست

ادهم آرتیمانی

***

کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر

آنکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست

محمدحسن فرحبخشیان( ژولیده نیشابوری)

***

ساقی بشکن جام که ما دوست پرستیم

از جامی می مهر علی واله و مستیم

احولی سیستانی (بسمل)

***

آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی‌ست؟ کیست؟

آن که می‌داند در این عالم که حیدر کیست؟ کیست؟

من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من

باز هم با چاه رازت را بگو مولای من!

قاسم صرافان

***

ای عبور سبز نخلستان بدوش

باز هم از ذهن نخلستان بجوش

 کودکی دارد صدایت می کند

کفشهای وصله دارت را بپوش

 باز هم از کاسه ی طفل یتیم

شربت شام تجلی را بنوش

رضا جعفری

***

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

روز وشب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

حمیدرضا برقعی

***

آئينه ذات مستعان است علي

تفسير مبين فطره الله است علي

او را نشناخت جز خدا و احمد

از بس كه لطيف و دلستان  است علي

محمدحسن فرحبخشیان( ژولیده نیشابوری)

***

 مرغ حق، شب همه شب نوحه گر از ماتم حق

صبحدم مهر سرآسيمه برآيد ز افق

 زان كه شد مهر ولا كشته به هنگام فلق

شد شهيد ره ايمان و وفا رهبر عدل

شهاب تشکری

***

مُرسل حق کرد نام «بوتراب»

حق، یدالله خواند در امّ الکتاب

هر که دانای رموز زندگی‌ست

سِرّ اسمای علی داند که چیست

اقبال لاهوری

***

شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود

سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن  

کردش صفت عصمت و بستود، علی بود

مولوی

***

اَصبَحتُ زايراً لَکَ يا شحنة النجف

بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف

نسبت کنندگان کف جود ترا به بحر

از بحر جود تو نشناسند غير کف

جامی

***

آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم

اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست

آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش

نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست

محمدحسن فرحبخشیان( ژولیده نیشابوری)

***

مي‌زند پس‌، لب او کاسه شير

مي‌کند چشم اشارت به اسير

چه اسيري که همان قاتل اوست

تو خدايي مگر اي دشمن دوست

شهریار

***

ز ليلايي شنيدم يا علي گفت

 به مجنون چون رسيدم يا علي گفت

مگر اين وادي دارالجنون است

 كه هر ديوانه ديدم يا علي گفت

نسيمي غنچه اي را باز مي كرد

 به گوش غنچه كم كم يا علي گفت

چمن با ريزش باران رحمت

 دعايي كرد و او هم يا علي گفت

؟

***

ای پسر تو بی‌نشانی از علی

 عین و یا و لام دانی از علی

تو ز عشق جان خویشی بی‌قرار

و او نشسته تا کند صد جان نثار

عطار نیشابوری

***

مایه ی تخمیر آدم گشت نور پاک تو

ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین

آن که خاتم را یدالله کرد در انگشت تو

ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین

محتشم کاشانی

***

این دین هدی را به مثل دایره ای دان

پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر

چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

کسایی مروزی

***

آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق

بست از دار جهان بار سفر کیست علیست

آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش

بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست

محمدحسن فرحبخشیان( ژولیده نیشابوری)

***

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

 شمّه‌ای واگو از آن‌چه دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

زآن‌که بی شمشیر کشتن کار اوست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

***

تا باده عشق در قدح ریخته ‏اند

و ندر پى عشق عاشق انگیخته‏اند

با جان و  روان بوعلى مهر على

چون شیر و شکر بهم درآمیخته‏اند

ابوعلی سینا

***

امام علي (ع) از ديدگاه انديشمندان غیرمسلمان

جبران خليل جبران از علماي بزرگ مسيحيت، مرد هنر و صاحب ذوق بديع:

"دو طايفه شيفته روش علي بودند يکي خردمندان پاکدل و ديگري نيکو سرشتان با ذوق، علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حالي که نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب، حقيقت مقام او را درک نکردند تا گروهي از مردم کشور همسايه آنها (ايران)برخاسته، اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند."

ميخائيل نعيمه از دانشمندان مسيحي:

 "پهلواني امام (عليه السلام) تنها در ميدان جنگ نبود بلکه او در روشن‌بيني، پاکدلي، بلاغت، سحر بيان، اخلاق فاضله ، شور ايمان، بلندي همت ، ياري ستمديدگان و نااميدان، متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگرچه مدت زيادي از حضور او گذشته، اما هرگاه بخواهيم بنياد زندگي نيکو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگيريم."

جرج جرداق نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی:

اي دنيا چه مي‌شد اگر همه نيروهايت را در هم مي‌فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب، زبان و شمشير نمودار مي‌کردي؟

کارلايلفيلسوف انگليسي:

"ما نمي‌توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست که ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است. او جوانمرد شريف و بزرگواري بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از بشر شجاع‌تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

لامنس خاورشناس معروف بلژيکي:

"براي عظمت علي اين بس که تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي‌گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت. علماي اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علي مستند دارند چه گفتار او حجيت قطعي داشت، او باب مدينه علم بود و با روح کلي پيوستگي تام داشت.

مادام ديالافوا محقق و مستشرق فرانسوی:

احترام علي (عليه السلام) در نزد شيعه به منتهي درجه است و حقاً هم بايد اين طور باشد زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگها و فداکاري‌هايي که براي پيشرفت اسلام کرد، در دانش ، فضائل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود و نسلي پاک و مقدس نيز از خود باقي گذارد. فرزندانش نيز از او پيروي کردند و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علي (عليه السلام) کسي است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار مي‌کرد و در اجراي قوانين الهي اصرار و پافشاري داشت. علي کسي است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود. در ادامه اين بحث مي گويد:" چشمان من گريه کنيد، اشک‌هاي خود را با آه و ناله من مخلوط نماييد و براي اولاد پيامبر که مظلومانه شهيد شدند، عزاداري کنيد."

"پطروشفسکي" استاد دانشگاه لنينگراد، مورخ و خاور شناس روسي:

"علي (عليه السلام) تا سرحد شور و عشق پاي بند دين، صادق و راستگو بود... و مقام صفات اولياءالله در وجودش جمع بود."

ژنرال سرپرسي سايکس از مشاهير خاورشناسان انگليسي:

صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در امام علی وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است.

جانين ـ شاعر آلماني:

علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ، و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، و از شير شرزه شجاع تر بود ، ولي شجاعتي ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه  .

جرجي زيدان ـ نويسنده و دانشمند مسيحي عرب:

 « معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند ، اما علي ( عليه السلام ) و همراهان او ، هيچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطي و تجاوز نمي کردند ... ».

بارون کاردايفو ـ دانشمند فرانسوي:

« علي ( عليه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله ي خود اوست ؛ پهلواني بود در عين دليري دلسوز و رقيق القلب ، و شهسواري بود که هنگام رزم آزمايي ، زاهد از دنيا گذشته بود . به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت ، و در حقيقت جان خود را فدا نمود . روحي بسيار عميق داشت که ريشه ي آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي او را فرا گرفته بود » .

شبلي شميل ـ از پيشتازان مکتب ماديگري:

  « امام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اي است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است » .

نويسيان ـ دانشمند مسيحي:

« اگر امام علي ( عليه السلام ) اين خطيب با عظمت و اين گوينده ي زبر دست ، امروز در همين عصر ، بر منبر کوفه مي نشست ، شما مي ديديد که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمين و دانشمندان جهان براي استفاده از درياي خروشان علم علي ( عليه السلام ) موج مي زد » .

واشنگتن ارونيک ـ محقق و نويسنده آمريکايي:

« علي ( عليه السلام) از برجسته ترين خانواده هاي نژاد عرب ، يعني قريش بود . او داراي سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلير و شجاع او بود که او را شايسته عنوان ( شيرخدا ) نمود ، لقبي که پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) به او عطا فرمود»

ويل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگليسي:

« علي ( عليه السلام ) در جواني ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دين است . خوش منظر و نيکو خصال ، و پر انديشه و درست پيمان بود»

و....

امام علي (ع) از ديدگاه انديشمندان مسلمان غیرشیعه

از شافعى [محمد بن ادريس رئيس مذهب شافعى‏] سؤال شد: «نظر شما درباره على عليه السّلام چيست؟.

گفت:«چه بگويم در شأن كسى كه دوستانش از روى ترس، و دشمنانش از روى حسد، فضائل آن حضرت را پوشاندند، ولى فضائل او آنچنان آشكار و گسترش يافته كه شرق و غرب را فرا گرفته است».

 احمد بن حنبل (پيشواي مذهب حنبل):

لَو اَنَّ المُرتَضَي اَبدَي مَحَلَّهُ
لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ
وَ مَاتَ الشَّافِعِي وَ لَيسَ يَدْرِي
عَلِيٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله


«هرگاه مرتضی جايگاه و حقيقت خويش را براي مردم آشكار كند، هر آينه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعي مُرد و عاقبت نفهميد علي(ع) پروردگار است، يا الله پروردگار اوست.»

 

ابن صبّاغ مالكي (انديشمند مالكي مذهب):

«حكمت از گفتارش چيده مي شد و دانشهاي آشكار و نهاني به قلبش بسته بود، هميشه از سينه اش درياهاي علوم، جوشان و امواجشان خروشان بود، تا آنجا كه رسول خدا(ص) فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا؛ من شهر علمم و علي(ع) باب (در) آن است.»

 

عبدالفتاح عبدالمقصود ( نويسنده و دانشمند مشهور مصري مسلمان اهل سنت):

" پس از محمد (ص) كسي را نديده ام كه شايسته باشد پس از او قرار گيرد، يا بتواند در رديفش بيايد، جز پدر فرزندان پاك و برگزيده پيغمبر( علي بن ابي طالب) و من در اين سخن به طرفداري تشيع وارد نشده ام، بلكه اين رايي است كه حقايق تاريخ به آن گوياست. او، برترين مردي است كه مادر روزگار تا پايان عمر خود چون او نزايد، و اوست كه هرگاه هدايت طلبان به جستجوي اخبار و گفتارش برآيند، از هر خبري براي آنان شعاعي مي درخشد، آري او مجسمه اي از كمال است كه در قالب بشريت ريخته شده است."

ابن ابي الحديد (شارح نهج البلاغه و دانشمند معتزلي مذهب):

چه بگويم دربارۀ مردي كه دشمنانش به فضايل و مناقب وي اعتراف مي كنند و هرگز براي آنان مقدور نشد كه مناقبش را انكار نموده و فضايلش را بپوشانند!

من چه بگويم دربارۀ مردي كه اهل همه مذاهب غيراسلامي كه در جوامع اسلامي زندگي مي كنند، به او محبت مي ورزند و حتي فلاسفه اي كه از ملت اسلامي نيستند، او را تعظيم مي نمايند...

فخر رازي (دانشمند و مفسّر معروف اهل سنّت):

« هر كس در دين خود، علي بن ابي طالب را پيشواي خود قرار دهد، همانا رستگار شده است؛ زيرا پيامبر(ص) فرمود: «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَار؛ خداوندا! علي هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان.»

خوارزمي (اديب و خطيب مشهور اهل سنّت):

آيا چون ابوتراب، جوانمردي هست؟ آيا چون او پيشواي پاك سرشتي روي زمين وجود دارد؟ چشم مرا هر گاه درد فراگيرد، توتيايش خاكي است كه پاي او بدان رسيده باشد. علي همان است كه شبانگاه در محراب از دل مي خروشيد و مي گريست و روز با چهره اي خندان در گرد و غبار ميدان جنگ فرو مي رفت.

زمخشري (اديب و دانشمند اهل سنّت):

وي دربارۀ شخصيت امام علي(ع) مي گويد: من چه بگويم دربارۀ مردي كه فضايل او را دشمنانش از راه كينه جويي و حسد انكار كردند و دوستانش از بيم جان، باز از اين ميان آن قدر فضيلتهاي وي انتشار يافته كه شرق و غرب عالم را فراگرفته است.

بيهقي (دانشمند نامي اهل سنت):

وي دربارة فضايل امام علي(ع) چنين روايت نموده كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: مَن اَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ(ع) فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ(ع) فِي تَقْوَاهُ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ(ع) فِي حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى(ع) فِي هَيْبَتِهِ وَ إِلَى عِيسَى(ع) فِي عِبَادَتِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)؛ هر كس دوست دارد به علم و دانش آدم(ع) بنگرد و مقام تقوا و خود نگهداري نوح(ع) را [مشاهده نمايد] و بردباري حضرت ابراهيم(ع) را [نظاره كند] و به عبادت موسي(ع) [پي ببرد]، بايد به علي بن ابي طالب نظر بيندازد.

شيخ محمد عبده (وي از بزرگ‏ترين روحانيون دانشمند اهل سنت، مفتي اسبق مصر، مصلح بزرگ ):

وي مي‌گويد: در هنگام مطالعه نهج البلاغه، گاهي يك عقل نوراني را مي‌ديدم كه شباهتي به مخلوق جسماني نداشت، اين عقل نوراني از گروه ارواح و مجردات جدا شده و به روح انساني پيوسته و آن روح انساني را از لباسهاي طبيعت تجريد نموده و تا ملكوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و ديدار روشن‌ترين انوار نائل ساخته است و با اين وصف شگفت‌انگيز، پس از رهايي از عوارض طبيعت در عالم قدس آرميده است.

و....

امام علی(ع) از دیدگاه برخی از مخالفانش

معاویة بن ابی سفیان

به خدا قسم راه فصاحت و بلاغت را بر قریش کسی غیر از علی(ع) نگشوده و قانون سخن را کسی غیر از او تعلیم نکرده است.

جریر از مغیره نقل می کند: زمانی که علی(ع) به شهادت رسید، معاویه خواب بود، او را بیدار کردند و خبر شهادت آن حضرت به وی رساندند. معاویه برخاست، نشست و سپس شروع به گریه کرد و گفت: انا لله و انا الیه راجعون زن وی هم از خواب بیدار شد و گفت: تو دیروز بر علی(ع) طعن می زدی و در حق وی ناسزا می گفتی و امروز برای او گریه می کنی؟ معاویه گفت: وای بر تو! من گریه می کنم بر کسی که مردم از علم، حلم و بردباری اش محروم شدند. وای بر تو ای، آنچه از علم و فضل و سوابق او از بین رفت تو نمی دانی.

عمرو بن عاص

عمرو بن عاص، اشعاری در مدح و عظمت امام علی سرود و برای معاویه فرستاد که ترجمه بخشی از آن چنین است:

سفارش های رسول خدا(ص) را در مورد علی(ع) فراوان شنیدیم، پیامبر(ص) در روز غدیر خُمّ بالای منبر رفت و ولایت علی(ع) را اعلام کرد، در حالی که همه همراهان آن حضرت حاضر بودند که (پیامبر) امیریِ مؤمنان را از طرف خدا به علی(ع) بخشید، در حالی که خوب امیر و جانشینی (برای پیامبر) بود.

مروان حکم

مروان بن حکم پس از یزید بن معاویه به خلافت رسید، با امام سجاد(ع)  روبرو شد و گفت: هیچ کس از مسلمانان بیش از علی(ع) از عثمان طرفداری نکرد و مانع کشتن او نشد. امام سجاد(ع) فرمود: پس چرا بر منابر دشنامش می دهید؟ مروان گفت: کار ریاست و سلطنت ما جز به این گونه استوار نمی شود.

و....

 

تک بیت های حسینی

***

خرمی چون باشد اندر کوی دین کز بهر حق

خون روان گشتست از حلق حسین در کربلا

از برای یک بلی کاندر ازل گفتست جان

تا ابد اندر دهد مرد بلی تن در بلا

سنایی

***

لعل لبی که بوسه گه جبرئیل بود

بی آب شد ز سنگدلی های روزگار

صائب تبریزی

***

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای

وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول

بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای

محتشم کاشانی

***

شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین

خون دل با كاروان كربلا دارد حسین

از حریم كعبه و جدش به اشكى شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

شهریار

***

چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمن‌سوز

به کارزار، همانند مرتضی است حسین

مشفق کاشانی

***

ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین

و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین

ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق

آن جد و هد درطلب حضرت حسین

وحشی بافقی

***

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

حافظ

***

بهر چمن كه بتازد سموم باد خزان

زمانه یاد كند از خزان باغ حسین

شهریار

***

یا حسین

قندیل ازین دلیل که: زردست روشنست

کو را حرارت از جگر ماتم شماست

هر سال تازه می‌شود این درد سینه سوز

سوزی که کم نگردد و دردی که بی‌دواست

اوحدی مراغه ای

***

ای تشنهی فرات، یکی دیده بازکن

کز آب دیده بر سر قبر تو دجله‌هاست

آتش، عجب، که در دل گردون نیوفتاد!

در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست

اوحدی مراغه ای

***

عاشق آن به که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمان مبتلا بی

حسن آسا بدستش کاسه ی زهر

حسین آسا بدشت کربلا بی

بابا طاهر

***

ای قوم درین عزا بگریید

بر کشتهی کربلا بگریید

در ماتم او خمش مباشید

یا نعره زنید یا بگریید

سیف فرغانی

***

روز عاشورا نمی‌دانی که هست

ماتم جانی که از قرنی بهست

پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح

شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح

مولوی

***

در یکی صف کشتگان بینی به تیغی چون حسین

در دگر صف خستگان بینی به زهری چون حسن

درد دین خود بوالعجب دردیست کاندر وی چو شمع

چون شوی بیمار بهتر گردی از گردن زدن

سنایی

***

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمهی سلطان کربلا

محتشم کاشانی

***

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایى كه كفن از بوریا دارد حسین

اشك خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

كاندرین گوشه عزاى بى ریا دارد حسین

شهریار

***

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو

غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین

محتشم کاشانی

***

نتوان سپهر را به سرانگشت برگرفت

چون نیزه بر گرفت سر آن بزرگوار؟

صائب تبریزی

***

اشعار نابی در وصف مولا علی


یا علی

***

ای شاه شاهان جهان، الله، مولانا علی

ای نور چشم عاشقان، الله، مولانا علی

حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو

خورشید و مه هندوی تو، الله، مولانا علی- مولوی

(شعرکامل در وب اشعار مذهبی)

***

سایه پیغمبر ندارد هیچ می دانی چرا؟

آفتابی چون علی در سایه ی پیغمبر است

***

ایــن دیــن هــدی را بــه مثــل دایــره ای دان

پـیـغمبـر ما مرکز و حیدر خـط پروردگار

علــــم همــه عـــالم بـــه علی داد پـیـمبـر

چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار- کسائی مرزوی

***

حافظ اگر قدم زني در رده خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف- حافظ

***

در برج ولا مهر جهانتاب علی است

در شهر علوم سرمدی، باب علی است

از اول خلقت جهان تا محشر

مظلوم ترین شهید محراب، علی است

***

امام جنی و انسی علي بود که علي

ز کل خلق فزون است از صغار و کبار

ز نام اوست معلق سما و کرسی و عرش

ز ذات اوست مطبق زمین بدین هنجار- حافظ

***

آن گاه که کارگاه ازل گرم خلق بود

بستند بر ولای علی تار و پود ما؟

***

يا علي نام تو بردم نه غمي ماند و نه همّي

بـابـي انـت و امـّي

گوئيا هيچ نه همي به دلم بوده نه غمّي

بـابـي انـت و امّـي- شهریار

***

نترسم كه دارم ز روشندلي

به دل مهر جان نبي و علی

به نام نبي و علی گفته‌ام

گهرهاي معني بسي سفته‌ام- فردوسی

***

آن را که دوستی علي نیست کافر است

گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

امروز زنده ام به ولای تو یا علی

فردا به روح پاک امامان گواه باش- حافظ

***

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن

هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود

آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی

آن یار که او نقش نبی بود، علی بود- مولوی

***

جوانمرد اگر راست خواهی ولی ست

کرم پیشه ی شاه مردان علی ست- سعدی

***

خمير خاك آدم را سرشتند

چو بر مي خواست آدم يا علي گفت

عصا در دست موسي اژدها گشت

كليم آنجا مسلّم يا علي گفت

ز بطن حوت ، يونس گشت آزاد

ز بس در ظلمت يم يا علي گفت

(شعر کامل در وب اشعار مذهبی)

***

آنجا که علی واسطه ی فیض خداست

برغیر علی هر که کند تکیه خطاست

با مدعیّان کور باطن گوئـیـد

آنجا که خدا هست و علی نیست کجاست؟

***

این گفت: بزرگ و نامدار است علی

و ان گفت که: مرد کار زار است علی

اما به حقیقت او نه ان است و نه این

ائــــــینه ی ذات کردگار است علی - رضا ثابتی

***

علی ای هـمای رحـمت تو چه آیتـی خدا را

که به مـا ســوا فـکـندی هـمـه سایـه هـمـا را

دل اگـر خـدا شـنـاسـی همه در رخ علی بین

به علی شـنـاخـتم مـن به خــدا قـسم خـدا را- شهریار

***

تک بیتی -دو بیتی- رباعی های ناب ناب ناب

 

اشعار عاشورایی

حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسليت باد .

التماس دعا

***

يقين دارم ز قرآن سر بريدند

هم از دين هم ز ايمان سر بريدند

اگر چه آب مهر مادرت بود

تورا با کام عطشان سر بريدند

***

زن مگو مرد آفرین روزگار

زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار

زن مگو عرش خدا را قائمه

یک محمد یک علی یک فاطمه

یا زینب(س)

***

یکسال را به خاطر یک ماه زنده ایم

دنـیــای مــا بدون مـحـرم نمی شود

***

سقّا که دلی به وسعت دریا داشت

آن روز لبی خشک تر از صحرا داشت

غیرت هنرش بود چه کرد آن ساقی

آنجا که عطش را به تعجب وا داشت

***

قيامت بي حسين غوغا ندارد

"شفاعت بي حسين معنا ندارد"

حسيني باش كه در محشر نگويند

چرا پرونده ات امضاء ندارد

***

عالم همه قطره و درياست حسين

 خوبان همه بنده و مولاست حسين

 ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش

 از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسين

***

عالم همه محو گل رخسار حسين است

 ذرات جهان در عجب از كار حسين است

 داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش

 يعني كه خداي تو عزادار حسين است

***

آبروي حسين به كهكشان مي ارزد

يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد

 گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست

 گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد

***

ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد

 بر دل فاطمه داغ عالم شد

***

اي وجودت عشق را معناي حسين

 عالمي يك قطره تو دريا حسين

***

 پرسيدم: ازحلال ماه،چراقامتت خم است؟

 آهي كشيد و گفت: كه ماه محرم است

گفتم: كه چيست محرم؟

باناله گفت: ماه عزاي اشرف اولاد آدم است

***

اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد

دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

***

محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازي خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگوييد

دوباره شور عاشورا به پا شد

 ***

دوست دارم هر چي دارم بدم به راه تو حسين

تا که سينه خيز بيام ميون بين الحرمين

***

السلام اي وادي کرببلا

السلام اي سرزمين پر بلا

السلام اي جلوه گاه ذوالمنن

السلام اي کشته هاي بي کفن

 ***

کاش بوديم آن زمان کاري کنيم

از تو و طفلان تو ياري کنيم

کاش ما هم کربلايي مي شديم

در رکاب تو فدايي مي شديم

السلام عليک يا ابا عبدالله ...

***

ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود

دلها همه آماده ي پرواز شود

با بوي محرم الحرام تو حسين

ايام عزا و غصه آغاز شود

***

نازم آن آموزگاري را که در يک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

***

دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم

بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم

فردا كه كسي را به كسي كاري نيست

دامان حسين اگر نگيرم چه كنم

***

گويند كه در روز قيامت علمدار شفاعت زهراست

 علم فاطمه دست قلم عباس است.


***

باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين

سينه‌ي ما مي‌شود، كرب و بلاي حسين

كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه

تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين

***

فرشته‌ها از امشب صبوي غم مي‌نوشن

دوباره اهل جنت پيرهن سياه مي‌پوشن

***

با آب طلا نام حسين قاب کنيد

با نام حسين يادي از آب کنيد

خواهيد مه سربلند و جاويد شويد

تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد

***

باز محرم شد و دلها شکست

 از غم زينب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد

 از عطش خاک کمرها شکست

آب در اين تشنگي از خود گذشت

 دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم و ليلا همه در خون شدند

 اين چه غمي بود که دنيا شکست

***

محرم ماه غم نيست ماه عشق است

 محرم مَحرم درد حسين است


***


هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله

 اين قافله تا كربلا ديگر ندارد فاصله


***

تو و مشک و دو چشم تر ابا الفضل

و نخلستانی از خنجر ابا الفضل

فرات از شرم چکه چکه شد آب

پس از دستان آب آور ابا الفضل

***

آن لحظه که چاک چاک شد سینه مشک

می برد فرات بر نم چشم تو رشک

از حسرت چشم های جاری شده ات

می سوخت حرم در عطش آتش و اشک

***

ای هیبت دشت پیش رویت کوچک

اندیشه برای جستجویت کوچک

گهواره ی تو حماسه ی بیداری

زخم تو بزرگ اگر گلویت کوچک

***

لطفی به نگاه خیس و بی‌تابش کن

از شوق زلال خویش سیرابش کن

شش ماهه گناهی که ندارد، ای تیر

بر حنجره‌اش بوسه زن و خوابش کن

***

شش ماهه على به دوش بابش دادند

یک جام از آن باده نابش دادند

چون با لب تشنه حاجت آب نمود

با تیر سه شعبه‏اى جوابش دادند

***

چو آن روز روز سیاهی نبود

که فرصت به قدر نگاهی نبود

 

گلوی تو در کربلا درس گفت

ز گهواره تا گور راهی نبود

 ***

گل غنچه ای از سلاله حیدر بود

افسوس که مثل غنچه ای پرپر بود

آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد

آن مرد که نام کوچکش اصغر بود

**

نمی دانم چه گفت عباس با آب

که لرزید و پریشان گشت و بی تاب

صدایی از عطش لبریز می گفت

عمو جان تشنه ام بشتاب بشتاب

***

بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم

گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

گفتـم از آیـنـه ی دل گــردگـیــری مــی کـنـم

***

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود


شیعه می پژمرد اگر زینب نبود


***

وليّ کبريا را سر بريدند

امام اوليا را سر بريدند

گواهي مي دهم با کشتن تو

تمام انبيا را سر بريدند

***

حلال جميع مشکلات است حسين

شوينده ي لوح سيئات است حسين

اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلاست

جائي که سفينه النجاه است حسين

***

این قافله سالار ندارد برگرد

این قوم علمدار ندارد برگرد

ما آب نخواستیم عمو جان عباس

بابا به خدا یار ندارد برگرد

***

خدا وقتی که احساس آفریده

نشسته نسبتی خاص آفریده

حسین بن علی را داده زینب

برای زینب عباس آفریده

***

آن شب عطر نينوا از ياس بود

پاسبان خيمه ها عباس بود

***

به چشمم اشک دامن دامن تو است

دلم صد پاره چون پيراهن تو است

زيارتگاه رگ هاي بريده

زيارت نامه ام زخم تن تو است

***

همه عمر بر ندارم سر از اين خمار و مستي

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي

***

السلام علي الحسين

 علي علي ابن الحسين

  علي اولاد الحسين 

 علي اصحاب الحسين

***

 سلام بر حسین مظلوم و غریب

***

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود،

افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش رانشانمان

دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند           

دکترعلی شریعتی

 دوستاني كه به دنبال اشعار عاشورايي ناب هستند به وبلاگ ديگر نويسنده با عنوان اشعار عاشورايي كه در قسمت پيوندها لينك آن وجود دارد مراجعه كنند.

 

تک بیتی ها و دوبیتی های ناب ناب ناب عاشورایی

با تسلیت ایام سوگواری ماه حزن و اندوه محرم الحرام و قبولی عزاداریهای شما عزیزان

خواهي كه شوي باخبر از رتبه او

بابش علي عالي و مامش زهراست(قطره)

***

اين رفته سر به نيزه ي اعدا، حسين تست

وين مانده بر زمين تن تنها، حسين تست

اين آهوي حرم كه تن پاره پاره اش

در خون كشيده دامن صحرا، حسين تست(حاجي سليمان صباحي)

***

 چو دست راست جدا شد ز پيكر عباس

گريست عرش به حال برادر عباس

شكست پشت رسول از شكسته بازويش

خميد قد على چون هلال ابرويش

جهان به ديده مظلوم كربلا شب شد

سپهر گفت اسيرى نصيب زينب شد

***

 دست و مشک و علمم لازمه هر سقاست
دست عباس تو از این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بی دستی من میریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است

***

در بلاغت چون علِي و در صبوري چون مادر است

از كمال علم و تقوي شد عقيله نام او

همچو زهرا از همه زنهاي عالم برتر است(حسان)

***

سوز گلوي خشك تو اندر لب فرات

ما را ز ياد تا لب محشر نمي رود

پهلوي چاك خورده ات از نيزه و سنان

ما را ز ياد تا دم محشر نمي رود(رضا معصومي)

***

زير سنگين بارهاي كربلا

آنكه پشت او نشد خم، زينب است(حسان)

***

از سر كويت عزيزم، با رقيبان مي روم

اين ره عشق است، اكنون با دل و جان مي روم

از كنار پيكر خونينت، اي سالار عشق

با دلي پرخون و هم با چشم گريان مي روم(رضائي)

***

به چشم منتظرم تبر خورده صد افسوس

برای دیدنت این خار  حائل افتاده

چنانکه پای درختان حسان، ثمر ریزد

دو دست پور علی در مقابل افتاده(حسان)

***

مفهوم بلند آفتابى عباس

از گريه كودكان كبابى عباس

از تشنگيت فرات دلخون گرديد

والله كه آبروى آبى عباس

***

قســم به حرمت آن بــازوان قاطــــع تو

که  د جله  د جله مرام تو در زمان جاری است

تو آب  را  بــه  تمـــنای  تشنـــگی  بــرد ی

که  در مرام  تو   زخم از  پی سنان جاری است

***

به  روز  حادثـه  بودی  پنـــــــاه   آل الله

شكست قامـت شاه از غــــم شهادت تـــو

کشم  چگونه  غمت  را  به  رشــــته تحریر

که  شرحه شرحه قلم شد زشرح  محنت  تـــو (شهودي)

***

آنانكه ز كين بى پر و بالت كردند
پرپر ز جفا، گل جمالت كردند
شرمى ز نبى و فاطمه ننمودند
زير سم اسب، پايمالت كردند

***

باز این چه شورش است مگر محشر آمده
خورشید سر برهنه به صحرا در آمده
 آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی
این آفتاب از افقی دیگر آمده(سعيد بيابانكي)

***

پاى گلگون شده از خار مغيلان دارم

رخ نيلى شده از سيلى عدوان دارم

باز خواهم كه جهان يكسره غمخانه كنم

ساز فرياد و فغان از دل ديوانه كنم

***

گرديد فلك و اله و حيران رقيه

گشته خجل او از رخ تابان رقيه

آن زهره جيينى كه شد از مصدر عزت

جبريل امين خادم و دربان رقيه

***

اى گل گلزار پيغمبر كجا افتاده اى

از گلستانت چه شد كاين سان جدا افتاده اى

آمد از گلزار يثرب شاخه اى در كربلا

در دمشق از شاخسار كربلا افتاده اى

***

دادند ششماهه على به دوش بابش
يك جام از آن باده نابش دادند
چون با لب تشنه حاجت آب نمود
با تير سه شعبه‏اى جوابش دادند

***

گر به ‌چشم ‌دل‌ ببینی‌ کربلا

صحـنه‌ای ‌بین‌ در و دیـوار ‌‌‌بود

بر سر تیری ‌که‌ بر اصغر زدند

مطمئنم‌ تکه‌ای‌ مسمار بود

***

مزن مرغم به سینه با دو بالت
که دارم در گلو بغضِ ملالت
روم  تا که بگیرم قطره آبی
که تا بهتر شود قدری ز حالت

***

عشق حسین گر همه دم بر سر است
چاره ی هر جیره خورِ حیدر است
آن حجر الاسود والا مقام
مردمکِ چشم علی اصغر است

***

علی اصغر گلِ نشکفته ی من
الا ای طفل در خون خفته ی من
چرا دشمن به آن تیرِ سه شعبه
نمک زد بر دلِ آشفته ی من

***

در ماه محرم همه خونین بصرانیم

تا وادی هجران و بلا همسفرانیم

از کرببلا ما دل محنت زده داریم

از داغ عزیز فاطمه خونین جگرانیم

***

انگار تمام رعدها می غرّند

انگار تمام نخل ها مُضطرّند

ای کاش که آسمان زهم نشکافد

دارند سر امام را می بُرّند..

***

انگار زمین جهنمی بی دود است

وَ پنجره های آسمان مسدود است

قرآن بسیار بوده بر نیزه ولی

این نسخه اش از چه روی، خون آلود است؟!

***

در پای حسین سر فشاندن چه خوش است

وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است

یک روز وضو گرفتن از آب فرات

وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است

***

دلم عمريه پا بستِ حسينه
وجود من كه از هستِ حسينه
هر آنچه داده دين و دنيا داده دستم
خدا داند كه از دستِ حسينه

***

شدم پيرِ غمت مولاي عطشان
چه كردي با دلم اي جانِ جانان
بميرم من نباشم اي حبيبم
اگر روزي نگويم يا حسين جان

***

كجا كس ديده خواهر با دو ديده
به اشك و ناله و رنگي پريده
بيايد در بر نعشِ برادر
ببيند قاتلش سر مي‌بريده

***

آن حسينى كه شرف يافته دين از شرفش

سر و جان داد ز كف تا نرود دين ز كفش

هدف تير بلا ساخت على اصغر خويش

تا كه سرمشق بگيرد بشر از اين هدفش

***

آن سو نگران، نگاه پيغمبر بود

خورشيد، رسولِ آه پيغمبر بود

اى تيغ پليد! مى شكستى اى كاش

آن حنجره، بوسه گاه پيغمبر بود!(باقرى)

***

افتاده بر زمين، بدن زار و خسته اش

اينجاست نوح و، کشتي در خون نشسته اش

با چشم دل نگر، که ببيني کنار او

گريان نشسته، مادر پهلو شکسته اش(حبيب چايچيان)

***

ما در ره عشق نقض پيمان نکنيم

گر جان طلبد دريغ از جان نکنيم

دنيا اگر از يزيد لبريز شود

ما پشت به سالار شهيدان نکنيم

***

صبر را معنا و مفهومي به نام زينب است

احترام عشق هم از احترام زينب است

شهر بي ميخانه و ساقي نباشد شهر عشق

نشئگان عشق را مستي زجام زينب است

***

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت

اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت

از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب

هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت

***

گرچه آن طفل سه ساله تاب در پيكر نداشت

تاب سيلى داشت تاب ديدن آن سر نداشت

تا سر بابا در آغوشش گرفت آن نازنين

بر لب او لب نهاد و از لبش لب برنداشت

***

پسر از بهر جانبازى به ميدان ظفر مى رفت

پدر را سيل اشك از ديده همراه پسر مى رفت

پسر تنها نمى رفت از براى بذل جان زيرا

پسر مى رفت و دنبال سرش جان پدر مى رفت

***

چوشد به خاك و خون طپان جمال ماه هاشمى

رسيد باز بر غم شه شهيد ماتمى

گرفت دست بر كمر كشيد ناله از جگر

اخى ز داغ تو مرا سياه گشته عالمى

تويى غرق بحر خون شدم غريب من كنون

دگر مرا نه مونس و نه غمگسار و همدمى(ملا رضا رشتی)

***

اى كه خورشيد لقايت كرده عالم را منوّر

ذرّه كى بتوان كند وصف ثنايت يا ابوالفضل

مصطفى را جان نثارى مرتضى را يادگارى

جان من جان جهان بادا فدايت يا ابوالفضل

***

در لجه خون چرا نشستى عباس

بر يارى من برآر دستى عباس

دستى به كمر گرفته و مى گويم

رفتى كمر مرا شكستى عباس

***

به آبت خصم برده رشک ای مشک
مبادا که بریزی اشک ای مشک
مرا در تشنگی بگذار اما
بمان تا خیمه ها ای مشک ای مشک

***

در خیمه کسی خدا خدا می خواند

یک کودک لب تشنه دعا می خواند

ای دست چرا!چرا به خاک افتادی؟

یک قافله تشنکی تو را می خواند

***

آخر از كوي تو با ديده گريان رفتم

آمدم با تو و با لشكر عدوان رفتم

گر تو با جمله شهيدان سوي جنت رفتي

من سوي شام، بهمراه اسيران رفتم

***

بعد از اين بانك عطش نشنوي اي ماه، كه من

با يتيمان، به سوي كوفه ي ويران رفتم

خاك بر فرق من و خواهري من كه ترا

جسم صد چاك فكندم به بيابان رفتم

سر خاك تو، كه نگذاشت بمانم چون شمر

با سر پاك تو، اي مهر درخشان رفتم (رياحين الشريعه)

***