زندگی تجربه تلخ فراوان دارد

دو سه تا کوچه و پس کوچه و یک عمر بیابان دارد

***

هیچ دردی بدتر از عافیت دائم نیست

تلخی تازه به از قند فراوان باشد

***

بیستون سفت ولی تا چه کند با دل شیرین

کاین نه کوهیست که از تیشه فرهاد بترسد

***

این شکایت نامه نامهربانی های توست

آنچه دیدم از جدایی ها، جدا خواهم نوشت

***

بسی ممنونم از دشمن که پیش دوست

هر ساعت بدم می گوید و می آردم هر لحظه در یادش

***

از بس که در زمانه یکی اهل درد نیست

اظهار درد خویش به دیوار می کنم

***

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

                 با مردم بی درد چه دردیست       (اوستا)

***

ای مصور صورت یار مرا بی ناز کش

چون به نازش می رسی بگذار من خود می کشم

***

پروانه صفت دیده به او دوخته بودم

وقتی که خبردار شدم سوخته بودم

خاکستر جسمم به سر شمع فرو ریخت

                              این بود وفایی که من آموخته بودم       (عاشق اصفهانی)     

***

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت

عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت

***

راهیست راه عشق که هیچ کس کناره نیست

آن جا به جز آن که جان بسپارند چاره نیست

***

چه دشوار است انسان بودن و ماندن در این دنیا

چه زجری می کشد آنکس که انسان است

و از احساس سرشار است

***