همت اگر پای به میدان نهد

گوی فلک در خم چوگان نهد

وحشی بافقی

***

افسانه حیات به پایان رسید و باز

شبهای انتظار به پایان نمی رسد

امیری فیروزکوهی

***

دلم در ساحل دریای چشمت فریب مردمک ها را چرا خورد

به ذوقی کودکانه زد به دریا که موجی آمد و بیچاره را برد

؟

***

گرفتار خویشم من، آوخ که نیست

یکی کاوه تا بفشرد نای من

فرو کوبد آن پتک رویینه سای

به پیچیده پیوند پی های من

توللی

***

حسرت نبرم به خواب آن مرداب

کارام درون دشت خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان

دریا همه عمر خوابش آشفته است

شفيعي كدكني

***

شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد

من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم

لا ادری

***