تک بیتی، دوبیتی، رباعی های ناب
***
در هیچ دل اثر نکند آه بی سرشک
آری چو تیغ آب ندارد برنده نیست
طالب آملی
***
نمی توان غم دل را به خنده بیرون کرد
ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
صائب تبریزی
***
به خون نشاند و به مجنون رساند و راضی نیست
به ما غم عشق هنوز کارها دارد
فرهی رشتی
***
بار دگر به عشق اگر مبتلا شوی
آنگونه شو دلا که توانی رها شوی
نظام وفا
***
عاشقان را نیست درصحرای دل
لاله زاری خوشتر از گلهای داغ
نورعلیشاه اصفهانی
***
از حسرت مرغی که جدا مانده زگلشن
آگه نشدم تا نشکستند پرم را
عاشق اصفهانی
***
شد بی وفا به طالع من ورنه یار من
تا یار غیر بود چنین بی وفا نبود
رفیق اصفهانی
***
بیرون رو، ای خیال پراکنده ، از دلم
از دیگری مگوی ، که این خانه او گرفت
اوحدی مراغی
***
دوستان را به خود از بهر تو دشمن کردم
هیچ دشمن نکند آنچه به خود من کردم
صباحی بید گلی
***
به دریا شکوه بردم ازشب دشت
وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هرموجی که می گفتم غم خویش
سری می زد به سنگ و باز می گشت
فریدون مشیری
***
غم آمد و ننشسته زدل رفت چو دانست
کاین خانه ی ویران در و دیوار ندارد
عبد ا... الفت
***
باز بگویی ای صبا کامدی از کوی دوست
حال من آشفته تر یا سر گیسوی دوست
نثارگرمرودی
***
بعد ازاین رحم مکن بردل دیوانۀ ما
بفرست آنچه غمت هست به غمخانۀ ما
عماد خراسا نی
***
اگر اثر نکند آه دل مپرس چرا
میان آه و اثر صد هزار مرحله بین
عارف قزوینی
***
عالمی در شادی و ما را غم است
این غم ما از برای عالم است
نشاط اصفهانی
***
ای مرغ دل به گوشۀ دام و قفس بساز
پرواز باغ قسمت بال و پر تو نیست
عاشق اصفهانی
***
فلک بجرم درستی شکست قلب مرا
مگرشکستن قلب است مزد مرد دُرست ؟
ابو القاسم لاهوتی
***
دنبال کرد خیل غمت اهل درد را
من ناتوان ترازهمه بودم مرا گرفت
بابا فغان شیرازی
***
ترک جان گفتم و فارغ شدم از زاری دل
نشد آسانتر از این چاره ی بیماری دل
رجبعلی تسلی شیرازی
***
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
خليل ذکاوت
***