تک بیتی، دوبیتی، رباعی های ناب
***
قفس دانیم و بس، راه چمن از ما چه می پرسی
که پیش از بال و پر برداشتند از آشیان ما را
مظهر
***
زلف او بسته به هر موی دل غمزده ای
کس چنین جمع نکرده است پریشانی را
میرحسین الفتی
***
ترسم که به ناکامی من رشک برد چرخ
و آنهم به من سوخته خرمن نگذارد
آقا محمد امینا
***
بتوان ز غبار خاطر من
تعمیر خرابه ی جهان کرد
اوجی
***
دردا که هر کمند که صید قوی گسست
صیاد، انتقام ز صید زبون کشید
تابعی خوانساری
***
جان میدهم نخست به خوبان به جای دل
آیین عشقبازی من طور دیگر است
میرزا محمدحسن تاثیر
***
این صبح نیست کز شب هجران دمیده است
در ماتمم زمانه گریبان دریده است
مظهر
***
ترسم که شوم کشته و آگاه نباشم
ز اینگونه که حیران شده ی قاتل خویشم
تابعی خوانساری
***
نمیدانم دلی در سینه دارم اینقدر دانم
که گاهی ناله ی جغدی از این ویرانه می آید
اوجی
***
آن مه به هر که دید جراحت به من رسید
هرگز ز دل خدنگ نگاهش خطا نشد
مظهر
***
هر که کرده است شبی با تب هجرانش روز
واقف از گرمی صحرای قیامت باشد
میرزا محمدحسن تاثیر
***