آتش دوزخ ز ما، تردامنان رنگی نداشت

آنچه ما را سوخت آنجا، خجلتِ تقصیر بود(کلیم کاشی)

***

پیش از تو آفرید قضا، روزیِ تو را

تا چرخ فکر دانه نکرد، آسیا نساخت(امامی خلخالی)

***

به کرمِ پیله می ماند، رذالت پشه در منصب

چو می پوشد قبا ابریشمی، گم می کند خود را

***

تاریک طینتان، همه در ناز و نعمتند

ای روشنی ی عقل، تو ما را بلا شدی

***

جان دادم و فارغ شدم از محنت هجران

یعنی که ز شبهای دگر، بهترم امشب(غزالی مشهدی)

***

یافت در بی بصری، گمشده ی خود یعقوب

دیده از هر که گرفتند بصیرت دادند(صائب)

***

جائی که برقِ عصیان، بر آدمِ صفی زد

دیگر به کس نمانَد، دعوی ی بی گناهی(حافظ)

***

هر که امشب می نمی نوشد، بما منسوب نیست

پارسا درمجلسِ رندان نشستن، خوب نیست(محمدجان قدسی)

***

برف پیری اگر از غصه بسر زود نشست

دولتِ عشق تو پاینده، جوانیم هنوز(اسکندری)

***  

یک رهگذر از وادیِ امکان نشد آگاه

کاوّل ز کجا آمد و، آخر به کجا رفت(امیری فیروزکوهی)

***

به ساحلِ سیهِ روزگار، تکیه مدار

بسا که زورقِ سختی، درین کنار شکست(لنگرودی)

***

آرام دل و مونسِ جانم بودی

رفتی و هر آنچه با تو گفتم، همه رفت(مهستی گنجوی)

***

بعد مُردن به تو معلوم شود رنج حیات

رهرو آن لحظه بنالد، که بمنزل برسد(دقیقی)

***

آنچه می جُست از درختِ وادیِ ایمن کلیم

همّتِ منصور، بی زحمت ز چوبِ دار یافت(صائب تبریزی)

***

بر صفای ظاهری، ایمن ز سنگین دل مباش

شربتِ الماس بر جان، کمتر از شمشیر نیست(میرابوالقاسم)

***

آنروز که کارِ همه می ساخت خداوند

ما دیر رسیدیم و، به جائی نرسیدیم(مسیح کاشی)

***

به احتیاط گذر از شکارگاه جهان

گمان مبر که تو را از کمین نمی بینند(کاتبی نیشابوری)

***

یاد آن گلشن که گل هرچند می چیدم از آن

وقتِ بیرون آمدن، حسرت به دامن داشتم(فضلی چربادقانی)

***

هر لوح مزاری ز اسیران دل خاک

دستی ست بسویت، که بیا- جای تو اینجاست(واعظ قزوینی)

***

پنداشتم به وصل تو باید امید داشت

غافل که دشمن دل غم پرور منی(پناهی سمنانی)

***

چنان ناسازگاری عام شد در روزگارِ ما

که طفل از شیرِ مادر، استخوان اندر گلو دارد(صائب)

***