تك بيتي ها و دو بيتي هاي ناب ناب ناب
به یاد خاله عزیزم
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک بتنگ آمده بود
بار بر بست و بگردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پیش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا بوداعش نرسیدیم و برفت
***
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
یادش بخیر،روحش شاد،منزلگه جاویدش پر نور و جوار رحمت حق جایش باد
مرغ عشقم، پر کشیده زین قفس، بی همنفس،پای در بند دل و خود در گل و ویرانه میبینم قفس
خیمه دل را کجا برپا کنم
************************************
گويند عيد مي رسد و نوبهار عيش
فصل شتا و لشكر بيدادگرگذشت
شادم كه آن بيايد و اين شود، ولي چه سود
كان بي نتيجه بگذرد اين بي ثمر گذشت(ياسمي)
***
گفتن لفظ " مباركبادِ " طوطي در قفس
شاهدِ آئينه دل، داند كه جز تقليد نيست(فرخي يزدي)
***
بسر هواي پريدن نداشت طاير دل
هواي دانه ي خال تواش هوايي كرد(عبرت)
***
دستم نمي رسد به سر زلفت دريغ
طالع نگر كه پنجه من كم ز شانه ئيست(آتش اصفهاني)
***
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم كني (سهيلي)
***
در بزم تو اي اميد بس چنگ زديم
صد راه ترانه با دل تنگ زديم
از زلف تو آخر گرهي باز نشد
پس جام دل خون شده بر سنگ زديم (سياوش كسرائي)
***
همه خوشدل اينكه مطرب بزند به تار چنگي
من از آن خوشم كه چنگي بزنم به تار مويي(رضواني)
***
چيزهائي كه نبايد ببيند بس ديد
بخدا قاتل من ديده ي بيناي منست(فرخي يزدي)
***
وحشي آسا از جهان بيگانه ماندم اي دريغ
بسكه در هر محفلي بيگانه ديدم خويش را(پژمان بختياري)
***
ساز بشكسته ام و طاير پر بسته نگارا
عجبي نيست كه اين گونه غم افزاست فغانم
سرو بودم سر زلف تو بپيچيد سرم را
ياد باد آن همه آزادگي وتاب و توانم(عماد خراساني)
***
آگه از اندوه هجران غير هجران ديده نيست
خاطر فارغ چه داند عالم تشويش را(پژمان بختياري)
***
آتش خشم پر از قهر تو مي گفت برو
جذبه چشم پر از مهر تو مي گفت بايست(ياسمي)
***
يك روز دلم بستر طوفان ها بود
گهواره مهر پرور جان ها بود
امروز كويري است عطشناك افسوس
آن دل كه طرب خانه باران ها بود(سياوش كسرائي)
***
آن بلبل خونين جگرم من كه در اين باغ
جز بال و پر سوخته ام نيست پناهي(طبيب اصفهاني)
***
جانا بقدر حوصله ي ما تو ناز كن
ناز زيادتي اثر كم محبتي است
***
حسن و شرط عشق ، رسوايي تقاضا مي كند
جرم معشوق و گناه عاشق بيچاره چيست؟
***
از فريب باغبان ايمن مشو اي عندليب
پيش از اين منهم درين باغ آشياني داشتم(طاهر مشهدي)
***
در كشور وجود، جايي نرفت راه
آن ره كه مي رود به ديارعدم كجاست؟(غني زاده)
***
گيرم بهشت گشت مقرر، تو را چه سود
كاندر ضمير تافته داري جهنمي(سنا)
***
خزانا من از زندگي خسته ام
كه شد گور احساس من زندگي(نوعي)
***
دل ديوانه، بدر شد عصر از خانه ما
شام شد باز و نيامد دل ديوانه ما(حبيب خراساني)
***
خوش به گل دردِ دل خويش به افغان مي گفت
مرغ بيدل خبر از حيله صياد نداشت(فرخي يزدي)
***
دل مرا بس، برو اي دُنييِ بي صبر و ثبات
نگرفتست تعلق به تو راي دل من(صفاي اصفهاني)
***
كو روي آنكه جور تو آرم به روي تو
روزي كه بخت با تو كند روبرو مرا(پژمان بختياري)
***
آن دوستي قديم ما چون گشته است؟
مانده است به جاي؟ يا دگرگون گشته است؟
از تو خبرم نيست كه با ما چوني؟
باري، دل من ز عشق تو خون گشته است(فخرالدين عراقي)
***
كشتيِ ما را خدايا! ناخدا از هم شكست
با وجود آنكه طوفان را خداونديم ما(فرخي يزدي)
***
بيش است ز ما طالع آن مرغ گرفتار
كو را قفسي باشد و ما را قفسي نيست(پژمان بختياري)
***
يادم نمي كني و ز يادم نمي روي
يادت بخير يار فراموش كار من
***
توانم گفت مستم مي كني با يك نگه اما
حبيبا درد هجرانت به گفتن بر نمي آيد(اخوان)
***